برنامهریزی برای تدوین طرح بازاریابی
'گردآورنده: دکتر حسين اميني راد
یک طرح بازاریابی خوب، به اطلاعات جمعآوریشدهی فراوانی از منابع گوناگون نیاز دارد. چنین طرحی برای تدوین و طراحی تاکتیکها و استراتژی بازاریابی موردنیاز است تا بتوان به مجموعهی مشخصی از اهداف کلی و جزئی دستیافت. چنین فرآیندی بهطورمعمول مشکل نیست، ولی به سازماندهی نیاز دارد. این مسئله بهخصوص زمانی اهمیت مییابد که طرح را خودتان ننوشتهاید و برای تکمیل بخشهایی از آن از دیگران کمک گرفتهاید. هر دو مورد، بارها در کلاس و دنیای تجارت اتفاق افتاده است. بنابراین، قبل از برنامهریزی برای تدوین طرح، توجه به این موضوع بسیار مهم است. درواقع، زمانی که صرف میکنید به هدر نرفته است و در آینده خیلی بیشتر ازآنچه سرمایهگذاری کردهاید، بهره خواهید گرفت. برای آنکه جهت برنامهریزی آماده شوید ابتدا باید کلیّت کار را مدنظر قرار دهید، سپس آن را سازماندهی نمایید تا همهچیز به نحو احسن انجام شود و چیزی از قلم نیفتد. اگر این کار را بهدرستی انجام دهید، تمام اجزای طرح شما در زمان مناسب خود در کنار هم قرار خواهند گرفت. به این معنی که قبل از ادامهی کار نمیتوانید یک مرحله از آن را زودتر از موعد کامل کنید و سپس منتظر تمام شدن برخی مراحل دیگر شوید. همینطور، هیچیک از اعضای تیم برنامهریزی و طراحی شما بیشتر یا کمتر از بقیه کار نخواهند کرد.
برای اجرای چنین طرحی ابتدا باید ساختار طرح بازاریابی و تمام اجزای آن را در نظر بگیرید. سپس کارهای اصلی و عمده برنامهریزی را با استفاده از یک برنامهی زمانبندی اقدام برای تدوین طرح بازاریابی، سازماندهی نمایید. چنین اقدامی، مروری بر کل فرآیند برنامهریزی بازاریابی خواهد داشت مبنی بر اینکه چه کسی، چهکاری را انجام خواهد داد و در چه مرحلهای و چه زمانی آن را تکمیل خواهد کرد. همینجاست که مدیریت این فرآیند اهمیت مییابد.
ساختار یک طرح بازاریابی
قبل از آنکه نوشتن یک طرح بازاریابی را شروع کنید، ابتدا چارچوب برنامهریزی یا رئوس مطالب را آماده نمایید. این کار به شما اطمینان میدهد که هیچگونه نکته مهمی از قلم نیفتاده و همهچیز با یک روش منطقی ارائهشده است.
نمونهی سرفصلهای پیشنهادی برای یک طرح بازاریابی خوب که همه اطلاعات مهم در آن گنجاندهشده در شکل نشان دادهشده است. باوجوداین، روشهای دیگری هم برای سازماندهی یک طرح بازاریابی خوب و مناسب وجود دارد. شاید لازم باشد که از سرفصلهای خاص یا ساختاری با رئوس مطالب متفاوت استفاده کنید. اینکه از چه سرفصلهایی استفاده میکنید مهم نیست. مهم این است که طرح بازاریابی شما باید بهصورت منطقی و بدون حذف نکتهای مهم ارائه شود. بههرحال، شما چه یک سرفصل خاص و ساختار ویژهای را مدنظر داشته باشید و از آنها تبعیت کنید و چه مجاز باشید از هر ساختاری که خودتان میخواهید استفاده کنید، دو هدف ذکرشده را به ذهن بسپارید.
هماکنون، هر بخش از ساختار طرح بازاریابی پیشنهادی در شکل را با جزئیات بیشتر موردبررسی قرار میدهیم. خواهید فهمید که بسیاری از این بخشها در همهی طرحهای بازاریابی مشترک هستند.
فهرست مطالب خلاصهی مدیریت : مروری بر کل طرح شامل شرح محصول یا خدمت، سرمایهگذاری موردنیاز، و فروش و سود پیشبینیشده.
محصول یا خدمت چیست؟ آن را با جزئیات تشریح کنید و توضیح دهید که چگونه با نیازها و شرایط بازار متناسب است.
الف) محیط موقعیتی 1-تقاضا و روندهای آن ( تقاضا برای محصول چگونه پیشبینی میشود؟ در حال افزایش است یا کاهش؟ تصمیمگیرنده کیست؟ تحلیلگر خرید کیست؟ چگونه، کی، کجا و چرا آنها این محصول را میخرند؟)
ب ) محیط خنثی
ج ) محیط رقابت
د) محیط شرکت 1- محصولات، تجربیات،دانش فنی، وضعیت مالی، منابع انسانی، منابع سرمایهای و عرضهکنندگان خود را توصیف کنید. آیا رابطهی شما با مشتریان خوب است؟ اگر هست، چرا؟ نقاط ضعف و قوت شما چیست؟
بخش بازار هدف خودتان را با در نظر داشتن تمام جزئیات جمعیت شناختی، روانشناختی، جغرافیایی، سبک زندگی، یا هر آنچه برای بخشبندی مناسب است توصیف کنید. چرا این بخش بازار هدف شما است؟ چه قدر بزرگ است؟
با توضیح کامل هر فرصت روشن کنید که چرا آن وضعیت در حقیقت یک فرصت است. هر مشکل را دوباره بیان کنید. روشن کنید که در مورد هرکدام قصد دارید چه اقداماتی انجام دهید؟ مزیّت رقابتی خود را نسبت به رقبا بهروشنی بیان کنید.
اهداف و مقاصد بازاریابی را با عباراتی مثل حجم فروش، سهم بازار، بازگشت سرمایه، یا دیگر اهداف و مقاصد برای طرح بازاریابی خود بهدقت بیان کنید و زمان موردنیاز برای دستیابی به هر یک را هم مشخص کنید.
برای استراتژیهای کلی، گزینههای متفاوتی در نظر بگیرید. برای مثال، بهمنظور نفوذ مجدد در بازار، یک بازاریاب میتواند دیر یا زود، با روش افقی یا عمودی ، قدم اول را بردارد و از استراتژی گزینشهای خاص یا حفرههای بازار، بهرهبرداری کند. اگر استراتژی بازاریابی در استراتژی اصلی یا در سطح مدیریت بازاریابی استراتژیک لحاظ شود، ماتریس جذابیت بازار/ قابلیت کسبوکار و تجزیهوتحلیلهای چرخهی عمر محصول هم باید ساختار خود را بیابد.
بیان کنید که چگونه استراتژی بازاریابی انتخابشده را در قالب محصول، قیمت، ترفیع و ترویج، توزیع و سایر متغیرهای تاکتیکی یا محیطی به اجرا درخواهید آورد؟
نقطهی سربهسر را حساب کنید و جدول آن را برای پروژهی خود آماده کنید. پیشبینیهای فروش و جریانات نقدینگی ماهانه را برای یک دوره زمانی سهماهه محاسبه کنید. هزینههای راهاندازی و بودجهی ماهانه را با در نظر گرفتن اقدامات لازم تعیین کنید.
مزیّتها، هزینهها و سودها را خلاصه کنید، و مزیّت متمایزی را که طرح شما از آن طرفداری میکند تا در بازار رقابت برتر باشد، مشخص کرده و بگویید چرا طرح با موفقیت همراه خواهد بود.
شامل کلیه اطلاعات پشتیبانیکننده که مرتبط با طرح است.
|
مقدمه
مقدمه، توضیح مختصری از جزئیات پروژه شمارا ارائه میکند. برخلاف خلاصهی مدیریت، مقدمه، مرور کلی طرح نیست. هدف از آن دادن پیشزمینهای از پروژه و توصیف محصول و خدمت شما برای خواننده است تا منظور دقیق شمارا ازآنچه پیشنهاد میکنید بداند. شاید مقدمه دربرگیرندهی مطالب بسیاری باشد، ولی بعد از خواندن آن را ارزیاب باید دریابد که محصول یا خدمت موردنظر شما چیست و یا با آن میخواهید چه کنید.
تجزیهوتحلیل موقعیت
تجزیهوتحلیل موقعیت را شامل حجم عظیمی از اطلاعات است و چنانکه از نام آن برمیآید، موقعیتی را که با آن مواجه هستید و محصول یا خدمت پیشنهادشده را مورد تجزیهوتحلیل و بررسی قرار میدهد. تجزیهوتحلیل موقعیت، از نگاهی عمیق به محیط سرچشمه میگیرد. بسیاری از خبرگان، به این فرآیند بهعنوان نظارت و مراقبت محیطی اشاره میکنند.
تجزیهوتحلیل موقعیت را با تقسیم آن به چهار گروه، میتوان روشنتر کرد. من، این بخشبندیها را بهطورکلی محیط بازار میخوانم. این چهار گروه عبارتاند از: محیط موقعیت، محیط خنثی، محیط رقبا و محیط شرکت.
در ادامه در باب هر یک از این موارد توضیح مختصری ارائه خواهد شد.
محیط موقعیت
محیط موقعیت، دربرگیرندهی تقاضا و روندهای آن برای محصول یا خدماتی است که شما به ارائهی آن پرداختهاید. آیا تقاضا در حال رشد است؟ آیا در حال کاهش است یا در یک سطح ثابت باقی میماند؟ آیا گروههای خاصی وجود دارند که برای بعضی از آنها، تقاضا رشد کند و برای برخی کاهش یابد؟ تصمیمگیرندگان برای خرید محصول چه کسانی هستند و مأموران خرید کدماند؟ گاهی اوقات تصمیمگیرنده و خریدار یکی هستند اما اغلب اینگونه نیست. برای مثال، ممکن است یکی از اعضای خانوادهای برای یک محصول خاصی تصمیمگیرنده باشد و یک نام و نشان خاص از یک نوشیدنی را بخواهد. اما فردی که خرید را انجام میدهد عضو دیگری از همان خانواده باشد. چه کسی بر این تصمیم اثرگذار است؟ چگونه، کی و کجا، چه و چرا این مشتریان بالقوه خرید میکنند؟ عوامل فرهنگی و اجتماعی کدماند؟ آیا مسائل جمعیت شناختی مصرفکنندگان مهم است؟ شاید لازم باشد شما در مورد این عوامل بحث کنید! زمینههای تحصیلی، درآمدی، سنی و سایر عوامل و شرایط اقتصادی" دورهی زمانی" که بهوسیلهی طرح بازاریابی پوشش دادهشده، چگونه ارزیابی میشود؟ وضعیت کسبوکار خوب است یا بد؟ تقاضای بالا در شرایط خوب یا بد اقتصادی به محصول یا خدمت ارائهشده بستگی دارد. آیا محصول شما با آخرین روشهای فناوری تولید میشود؟ آیا محصولات جدید بهطور پیوسته بر قدیمیها پیشی میگیرند؟ پس دوران عمر محصولات کوتاه است! درمجموع، فناوری و بازاریابی چگونه بر محصول یا خدمت ارائهشده تأثیر میگذارند؟ آیا سیاستها در حال حاضر یا هر زمان دیگر به هر طریقی بر بازاریابی این محصولات تأثیر میگذارند. چه مخاطرات یا تهدیدات بالقوهی سیاسیای در این موقعیت پیشبینی میشود؟ آیا وضعیت سیاسی فرصتهایی را هم به وجود میآورد؟ چه قوانین و مقرراتی به بازاریابی این کالا یا خدمت مربوط میشوند؟
محیط خنثی
این محیط باید با گروهها یا سازمانها مرتبط باشد. آیا دولت بر این پروژه تأثیرگذار است؟ آیا احتمال دارد قوانین محلی، منطقهای، استانی یا کشوری بر تقاضا یا بازاریابی کالا و خدمت ما تأثیرگذار باشد؟ در رسانهها چه میگذرد؟ آیا در حال حاضر پروژهی شما مقبولیت دارد یا مورد اختلاف است؟ به گروههای علاقهمند خاص (به کالا یا خدمات) توجه کنید. آیا ممکن است تأثیرگذار باشند؟ آیا احتمال وجود گروههای بانفوذ (مثل سازمانهای وابسته به مصرفکنندگان) که بر طرحهای بازاریابی این محصولات و خدمات مؤثر باشند در میان است؟
محیط رقبا
محیط رقبا (یا محیط رقابتی)، به گروههایی که در نقطهی مقابل شما در حال فعالیت هستند گفته میشود.آنها مهماند؛ چراکه تنها عناصری از محیط هستند که بهطور ارادی و خواست خودشان در مقابل علایق و خواستههای شما فعالیت میکنند. در این بخش از تجزیهوتحلیل موقعیت، رقبای اصلی خود را با جزئیات توصیف کنید. جزئیاتی از قبیل محصولاتی که ارائه میکنند، طرحها، تجربیات، دانش فنی، مالی، منابع سرمایهای و نیروی انسانی و عرضهکنندگان آنها. استراتژیهای حال و آیندهی رقبا را موردبحث قرار دهید. به این نکته توجه داشته باشید که آیا رقبا با مشتریانشان راحت هستند و ارتباط خوبی دارند یا نه و چرا؟ هنگام اجرای پروژهتان، نقاط قوت و ضعف رقبا، کانالهای بازاریابیشان و هر آنچه را که شما احساس میکنید به وضعیت بازاریابی مربوط است توصیف و مورد تجزیهوتحلیل قرار دهید.
محیط شرکت
محیط شرکت، موقعیت شمارا در شرکت یا در مسیر آن و منابع در دسترس شما شرح میدهد. محصولات، تجربیات، دانش فنی، منابع سرمایهای، انسانی و مالی، عرضهکنندگان و سایر عوامل درونی شرکت را توصیف کنید. آیا با مشتریان فعلی یا بالقوهی خود راحت هستید و رابطهی خوبی با آنان دارید؟ چرا؟ نقاط قوت و ضعف خود را در اجرای پروژهی موردنظر بیان کنید. این بخش، از بسیاری جهات دربارهی همان موضوعاتی است که در بخش مربوط به محیط رقیب بحث نشد.
بازار هدف
بازار هدف، بخش عمدهی بعدی است که در طرح بازاریابی مطرح میشود. بهدقت توصیف کنید که مشتریان شما چه کسانی هستند و بهطور مرتب چه، کجا، کی، چرا، چگونه و چه قدر خرید میکنند.
شاید فکر کنید هرکسی میتواند خریدار بالقوهی محصول یا خدمت شما باشد. این فکر از یک لحاظ میتواند درست باشد، ولی ازنظر کل بازار، بعضی از بخشها نسبت به بقیه، بیشتر متقاضی خرید محصولات شما هستند. اگر تلاش کنید به هر مشتری بالقوه در آن بخش بازار، خدماتی ارائه دهید، دیگر نخواهید توانست کسانی را راضی نگهدارید که بهاحتمال بیشتری میتوانند در زمرهی مشتریان شما درآیند. علاوه بر این، در صورت تلاش برای ارائهی خدمات به همه، منابع فراوانی از بازار را هدر خواهید داد. اگر بازارهایی را که با احتمال بیشتری میتوانند بازار هدف شما باشند انتخاب کنید، میتوانید بیشترین مقدار بودجه را طی یک پیام تبلیغاتی برای محصول یا خدمت خودتان صرف کنید، تا گروه خاص موردنظرتان شناخت بیشتری از آن محصول یا خدمت پیدا کنند. به خاطر بسپارید که مفهوم اساسی استراتژی: تمرکز بر منابع کمیاب در نقاط تصمیمگیری است. بازار هدف شما یکی از کاربردهای این مفهوم را نشان میدهد. شما اغلب، در همهجا نمیتوانید قوی باشید، شما جایی باید قوی عمل کنید که برایتان بسیار مهم است، یعنی در بازارهای هدفتان.
همچنین باید نشان دهید که چرا بازار هدفی را که انتخاب کردهاید بهترین گزینه نسبت به بقیه است. البته باید اندازهی هر بازار را هم در نظر بگیرید. بازار هدف خود را تعریف چگونه میکنید؟ اول در عبارتهایی مثل:
- آمار جمعیت شناختی (آمار حیاتی مثل سن، درآمد و تحصیلات)
- جغرافیا (مثل موقعیتی که در آن قرارگرفتهاند)
- روانشناختی (مثلاینکه چگونه فکر میکنند)
- سبک زندگی( مثل فعالیتها، علایق و اعتقادات)
البته راههای دیگری هم برای توصیف و بخشبندی بازار وجود دارد. شناختن مشتریان بهاندازه شناخت رقبایتان و سایر محیطهایی که طرح شد، حائز اهمیت است.
مسائل، مشکلات و فرصتها
بخش مسائل و مشکلات و فرصتها، درواقع خلاصهای است با تأکید بر نقاط اصلیای که پیش از آن در بخشهای گذشته پوشش دادهاید. درحالیکه طرح خود را تکمیل میکنید، تجزیهوتحلیل موقعیتی شما توسعه مییابد. در چنین مواقعی باید آنها را دوباره یکبهیک و بهطور شفاف بیان و فهرست کنید. آنها را در قالب فرصتها و مسائل و مشکلات گروهبندی کنید. روشن کنید که هرکدام از آنها فرصت است یا مشکل. مشخص کنید چگونه از هر فرصت کسب مزیّت کرده و دربارهی هر مسئله چگونه عمل خواهید کرد. بسیاری از برنامه ریزان طرحهای بازاریابی، هنگان نشان دادن توانایی بهرهگیری از فرصتها موفق هستند، ولی نمیتوانند بهطور کامل توضیح دهند که با مسائل و مشکلات چه خواهند کرد. برای بهرهگیری کامل از طرحتان، نهتنها باید مسائل و مشکلات و فرصتها را پیشبینی کنید بلکه باید تصمیم بگیرید که چه اقداماتی را برای غلبه بر آنها باید انجام دهید.
این پیشبینی، در اجرا به شما یاری خواهد داد و بر روی کسانی که میخواهند در خصوص اختصاص منابع برای طرحتان تصمیم بگیرند تأثیر چشمگیری خواهد داشت. در بیشتر موارد، آنهایی که طرح را ارزیابی میکنند تشخیص میدهند که بعضی مسائل را نادیده گرفتهاید. این وضعیت تأثیری منفی روی آنها خواهد گذاشت. کسی که طرح را ارزیابی میکند یکی از این دو ادراک در او به وجود خواهد آمد:
1-ممکن است شما بهطور ارادی این مسئله یا مشکل را نادیده گرفته باشید چون نمیدانستهاید چه باید انجام دهید،
- بهطورکلی نتوانستهاید تشخیص دهید که چنین مسئلهای پیش رویتان خواهد بود!
پس بهتر است مسائل و مشکلات و روشی را که برای ادارهی آنها اتخاذ میکنید در طرحتان بیان کنید. توجه کنید که در بخشهای تاکتیک و استراتژی، مسائل و مشکلات بالقوهی بیشتری را خواهید یافت. برای مثال، زمانی که استراتژی خاصی را پایهگذاری و آغاز میکنید رقبای شایستهی شما کنار ننشستهاند تا به بازارهای آنها نفوذ کنید و آنها را تحت تسلط خود درآورید. اقدامات متقابل رقبا، مسائل بالقوهای را به وجود خواهد آورد. شما دربارهی اقدامات آنها، در این بخشها توضیح خواهید داد و مجبور نیستید در این بخش راجع به آنها حرفی بزنید.
جورج استینر (کسی که به خاطر کارهایش در برنامهریزی استراتژیک شهرت یافت)، ده معیار را برای کمک در تدوین و توسعهی اهداف بیان داشته است. این معیارها را بهعنوان خطوط راهنما مورد بهرهبرداری قرار دهید تا اطمینان حاصل کنید اهدافتان هر چه هستند، برای رسالت کلی شرکت سودمند و مفید خواهند بود:
- مناسبت: اهداف شما باید از مقصود و منظور اصلی مؤسسه پشتیبانی کند و به شرکت کمک کند که در آن جهت قرار گیرد.
- قابلیت اندازهگیری طی زمان: اهداف را باید با جملات شفاف بیان کنید و مشخص نمایید که چهکاری و در چه هنگام قرار است انجام شود تا بتوانید آنها را حین کار ارزیابی کنید.
- امکانپذیری: اهداف شما باید امکان عملی شدن داشته باشند. اگر در عمل پیاده نشوند، به کسی انگیزه نمیدهند. پس حتی اگر دستیابی به اهدافتان ساده نیست و تلاش زیادی میطلبد، باید اطمینان حاصل کنید که واقعبینانه و عملی هستند.
- قابلپذیرش بودن: اهدافی را که مشخص میکنید باید برای کارکنان سازمانتان یا اختصاص دهندگان بودجه قابلقبول و قابلپذیرش باشند. اگر آنها قابلپذیرش نباشند منابع و پول کافی برای اجرای برنامهها را به دست نخواهید آورد.
- انعطافپذیری: مقاصد و اهداف شما باید در شرایط و رویدادهای غیرقابلپیشبینی، اقتضایی و تغییرات محیطی قابل اصلاح باشد. این بدان معنی نیست که مقاصد و اهداف نباید ثابت باشند، بلکه به این معنی است که اگر لازم شد بتوان آنها را با تغییرات محیطی تطبیق داد و اصلاح نمود.
- انگیزشی: اهداف باید برای تلاش گران دستیابی به آن، انگیزه ایجاد کند. اگر دستیابی به مقاصد و اهداف برای افراد خیلی آسان یا خیلی سخت باشد رسیدن به آنها غیرممکن مینماید. اگر اهداف مشکل ولی قابلدسترس باشد، هرکسی را به چالش میکشاند و افراد برای رسیدن به آنها انگیزه پیدا میکنند.
- قابلیت فهم: اهداف باید در جملاتی روشن و به زبانی ساده بیان شوند تا برای همه قابلفهم باشند. اگر روشن و شفاف نباشد ممکن است سوءتفاهم پیش بیاید و درنتیجه بعضی افراد هرچند نه از روی عمد در مقابله با اهداف فعالیت کنند. ممکن است حتی آنهایی را هم که میخواهند به شما منابع و سرمایه اختصاص دهند بهاشتباه بیندازید. طرح شما ممکن است در میانهی راه با شکست مواجه شود؛ چراکه نتوانستهاید اهداف را بهروشنی و مشخص بیان کنید.
- تعهد: اطمینان حاصل کنید که همهی کارکنانی که در تدوین، برنامهریزی و اجرای طرح بازاریابی شما کار میکنند نسبت به اهداف و مقاصد تعهد دارند. در جهان کسبوکار و زندگی واقعی، مدیران عالی از طریق هدفگذاری مشترک با زیردستان در جستجوی چنین چیزی هستند.
- مشارکت کارکنان: استینر اشاره میکند که بهترین نتایج، زمانی به دست میآید که کسانی که مسئول دستیابی به اهداف هستند تا حدی در تعیین آن اهداف مشارکت داشته باشند، این امر نکتهای مهم و حیاتی است و تمام کسانی که ممکن است در اجرای هر بخش از طرح بازاریابی حضورداشته باشند در هدفگذاری مورد مشورت قرار گیرند. اگر سایر کارکنان شما از ابتدا به اهدافتان متعهد باشند مشکلات کمتری در ادامهی راه و اجرای طرح بازاریابی خواهید داشت. اگر روی طرح بازاریابی بهصورت تیمی کار میکنید مطمئن شوید که همهی کارکنان با تعهد در تکمیل طرح بازاریابی و اجرای آن حضوری مؤثر خواهند داشت. اگر یک یا دو نفر از اعضای تیم بخواهند ایدههای خود را تحمیل کنند مخالفتهایی ایجاد خواهد شد.
- پیوند: بهطور طبیعی اهداف باید با مقاصد اصلی سازمان شما و همچنین با اهداف دیگر سازمانهای موازی پیوند بخورد و با اهداف مدیریت عالی سازمان سازگار باشد. اطمینان حاصل کنید که اهدافی که قرار دادهاید با سایر الزامات منحصربهفرد محیطی شرکتتان پیوند میخورد.
اين محتوا را از دست ندهيد: ابزارهاي مديريتي رايگان
منبع: کتاب طرح بازاريابي نوشته: ويليام کوهن، ترجمه: محمدرضا کريمي علويجه و علي محمد قلي ها
www.radbusiness.ir
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین کشور وآموزه های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.