داستان کسب و کار به شيوه دکتر راد
قسمت اول
ناگهان از خواب پريدم و ديدم ساعت 4:30 دقيقه صبح هست . هر کاري کردم که بخوابم نشد که نشد. با خودم گفتم يک روز جمعه هست که بتوانم با آرامش تا ظهر بخوابم، ولي نشد. به حمام رفتم تا شايد مجددا بخوابم. از حمام که برگشتم روي کاناپه دراز کشيدم. معمولا يک تعدادي کتاب روي ميز کنار کاناپه دارم که هر وقت خواستم مطالعه کنم. چشمم به يک کتاب جيبي کوچک افتاد که سال گذشته بعد از جلسه مشاوره در دفتر مرکزي برند نيکلاس به همراه خانم حاجيان (مدير داخلي مجتمع کسب و کار راد) و آقاي اميرفضلي (تدارکات مجتمع کسب و کار راد) به نمايشگاه بين المللي کتاب رفتيم. يکي از کتاب هايي که خريدم يک کتاب جيبي بود به نام هر برند يک داستان. از آنجايي که من بيشتر از مطالعه کتاب جنون خريدن کتاب را دارم دلم مي خواست کل کتاب هاي مديريتي نمايشگاه را بخرم، اما با توجه به افزايش سرسام آور قيمت کتاب ها و از آنجايي که ما بايد به سمت ساري حرکت مي کرديم، بالاخره از محيط فوق العاده نمايشگاه کتاب دل کندم و به سمت ساري حرکت کرديم. نويسنده اين کتاب هیثر پمبرتون لوی و ترجمه سعید محمدی و بهاره نوری است. هیثر پمبرتون لوی متخصص بازاریابی محتوا است که استراتژیها و برنامههای برندسازی را برای تأثیر حداکثری بر آگاهی از برند و اهداف توسعه تجارت، ایجاد و هدایت میکند. داستان سرایی اولین انتخاب او برای تولید محتوا است و تلاش می کند مردم از مطالعه محتوا لذت ببرند و آن را با دیگران به اشتراک بگذارند. پمبرتون تاکنون بیش از ۲۰ کتاب در هاروارد و سایر انتشارات معروف جهان به چاپ رسانده است، اما از آنجايي که مترجم و فن ترجمه و همچنين داشتن اطلاعات تخصصي مترجم در حوزه مديريت برايم بسيار مهم است روي مترجم کتاب زياد دقت مي کنم. اگر مترجم را نشناسم بخش هاي مختلفي از کتاب را به صورت رندم باز مي کنم و بين 15 تا 20 دقيقه مطالعه مي کنم چه که ترجمه کتابی که هم مفهوم را منتقل کرده و هم نثر ساده و روانی داشته باشد کار ساده ای نیست از خانم نوري يک کتاب ديده بودم که اگر اشتباه نکنم کتاب به خودت انگيزه بده با استاد دانشمند و عزيزم جناب دکتر احمد روستا ترجمه کرده بودند، ولي آقاي سعيد محمدي را نمي شناختم. خوشبختانه کتاب هم ساده و هم قابل قبول است و با پرهیز از زیاده گویی تلاش کرده یک راست سر اصل مطلب برود و از خسته کردن خواننده بپرهیزد.
فصل هاي اين کتاب شامل:
- داستان سرایی برای برندها واجب است
- چرا داستان اول میآید؟
- مخاطب خود را بشناسید
- ایدههای بزرگ را از خلال لحظههای کوچک به اشتراک بگذارید
- صدای برندتان را تقویت کنید
- با تولید یک برنامه محتوایی ایجاد ارتباط کنید
در اين کتاب مي خوانيد که هر قدر که در کسب و کارتان رشد مي کنيد مي توانيد براي نزديک تر شدن به مخاطبتان داستان هاي خود را برايش بگوييد و حتي براي نزديک تر شدن به مخاطب داستان شکست هاي خود را هم بيان کنيد تا اعتماد او را بيشتر جلب کنيد. دلیل موفقیت برندهای داستانگو، در این حقیقت نهفته است که زبان ذهن ما، زبان داستان است. قصه ها کوتاه ترین راه اتصال ذهن به قلب انسان هستند و موثرترین عاملی هستند که می توان توجه افراد را با آن جلب کرد و آن ها را به حرکت وا داشت. هرگاه اندیشه های خود را به صورت داستان تعریف کنید، مخاطب آغوش خود را برای شنیدن آن باز می کند. انسانها شنیدن و تعریف کردن حکایت و داستان را دوست دارند. داستان هایی که ارزش حکایت کردن داشته باشند، در مخاطب ایجاد نوعی باور به موضوع داستان می کنند. میلیون ها کودک گرسنه در آفریقا داستانی ندارند. بیشتر جنبه آماری موضوع و بحث های سیاسی، اقتصادی است که مطرح می شود. اما استیو جابز و اپل داستان دارند، آنهم داستانی که انسان ها با آن همذات پنداری دارند. داستان موفقیت. داستان رسیدن به اوج از پائین ترین نقطه. داستان جابز از یک گاراژ متروکه آغاز و به یک امپراتوری اقتصادی خاتمه می یابد. کریستوفر بوکر نویسنده کتاب “هفت پیرنگ اصلی: چرا ما داستانگویی می کنیم؟” معتقد است هفت دسته از داستان ها هستند که همه انسانها از آن لذت می برند:
- پیروزی بر بدی ها: در این نوع داستان قهرمان داستان مورد ستم واقع شده و برای موفقیت لازم است بر موانع یا اشخاص شرور فائق آید.
- فقیری که ثروتمند می شود: نمونه داستان استیو جابز و هزاران داستان دیگر که قهرمان آن با تلاش و تیزهوشی توانسته تا مانعی به عنوان فقر را از سر راه بردارد.
- تولد دوباره: قهرمان داستان در این نوع قصه ها تا اوج شکست و نابودی پیش رفته و سپس در یک نقطه عطف به اوج باز می گردد.
- احساس مسئولیت: از خود گذشتگی، ایثار و فداکاری قهرمان داستان برای نجات خانواده، میهن حتی تمامی جهان و کره زمین.
- سفر و بازگشت به خانه: سفری برای تبدیل شدن به انسانی بهتر و پخته تر. قهرمان زمانی به خانه باز می گردد که به انسانی ثروتمند و وارسته تبدیل شده است، به طوری که او را به سختی می شناسند و یا حتی نمی شناسند. این نوع داستان ها همذات پنداری زیادی را با خود به همراه دارد.
- تراژدی: این نوع داستان ها با نشان دادن جنبه های منفی دنیا و خلق احساساتی مانند ترس و اندوه سعی می کنند تا نشان دهند که الویت های زندگی در خصوصیاتی مانند دوستی، بلندی طبع، اخلاق و نیکوکاری نهفته است.
- کمدی: این نوع داستانها با نمایش اتفاقات عادی و روزمره زندگی انسان ها در قالب طنز و مزاح سعی در غیر عقلانی نشان دادن بسیاری از رفتاری انسان ها و آوردن خنده بر لب مخاطب دارند.
در ایران هم هستند برندهایی که داستان های مخصوص به خودشان را برای برندشان دارند و این داستان ها به موفقیت آنها و محبوبیتشان در میان مردم کمک کرده است. برای نمونه، برند بهروز که صاحب آن اقای بهروز فروتن است از جمله برندهایی است که داستان موفقیت جالبی دارد و این خود باعث جذابیت آن در بین مردم شده است. سال ها پیش بهروز فروتن پس از ورشکستگی در کار پیمانکاری ساختمان به همراه همسرش در زیر زمین خانه شروع به تولید محصولاتی از قبیل ترشی و مربا می کند. او در سال های آغاز تولید محصولات غذائی، آن ها را در ماشین ژیان خود گذاشته و در سطح شهر به فروش می رساند تا بتواند از این طریق امرار معاش نماید. در طی سال ها با کوشش و درایت خاص آقای فروتن فعالیت آغاز شده از یک زیر زمین و یک ژیان، به گروه صنایع غذائی بهروز تبدیل می شود. امروزه محصولات بهروز را می توانید در هر سوپر مارکتی پیدا کنید.
اين محتوا را از دست ندهيد: ابزارهاي مديريتي رايگان
www.radbusiness.ir
نظراتی که حاوی توهین یا افترا به اشخاص، قومیت ها، عقاید دیگران باشد و یا با قوانین کشور وآموزه های دینی مغایرت داشته باشد منتشر نخواهد شد - لطفاً نظرات خود را با حروف فارسی تایپ کنید.